معماری، آنچنان که گفته میشود هنر خلق فضا است. فضاهایی که در کنار تامین کارکرد، استفادهکنندگان را در یک محیط احساسی نیز قرار میدهد. آنچه که معماری سرزمینهای مختلف را از هم متمایز میکند، متاثر از تفاوت در ریشۀ احساسات و معنویات جوامع است. تفاوت جوهر معماری که همان «عقاید و اندیشۀ جوامع» است، سبب گونهگونی معماری ملل میشود. به زبان دیگر، معماری تبلور یا نمود کالبدی بخشی از اندیشۀ جامعه است که مقبولیت همگانی یافته است.
در آسیای مرکزی فرقهها، مذاهب و آیینهای متعدد و به دنبال آن، عرفا، اساتید بزرگان هریک، نقشی بنیادین در فرهنگسازی اقوام این خطه داشته است. بزرگداشت خاطره این افراد، به خلق تعداد شگفتانگیزی مجموعه آرامگاهی انجامیده و گونهای از معماری با عنوان «معماری مرگ» در این منطقه رواج یافته که ریشۀ آن، دقیقا به تعدد باورهای عرفانی بازمیگردد. در شهرهای آسیای مرکزی، خصوصا سمرقند، آنچه بیش از هر چیز هویت فضا را آشکار میکند، آرامگاه و مقبره است. از یک سو، درخشندگی معماری مرگ و ساخت بناهای یادمانی در مقیاس وسیع، حاکی از تعدد شخصیتهای مورد احترام آن جامعه است و از سوی دیگر، جایگاه والا و اهمیت این شخصیتها، حاکی از نقش تاثیرگذار آنان بر زندگی اعتقادی، آئینی و دینی مردمان آن است. لذا تکثر باورهای عرفانی، در شهرهای تاریخی آسیای مرکزی به تکثر معماری مرگ منجر شده و سیمای ویژهای به آنها بخشیده است. سیمایی که متاثر از ارادت هواداران به بزرگان خود و تعظیم آنهاست. مقابر و مجموعههای آرامگاهی، عنصر شاخص منظر شهری آسیای مرکزی است.