اصولاً انجام هیچ کاری بدون برنامهریزی، به درستی صورت نمیپذیرد. مدیریت کلانشهر تهران به عنوان پایتخت کشور بزرگی چون ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست و نیازمند برنامهای هوشمند و کاراست. مدیریت توسعه شهر به عنوان زیرمجموعهای از مدیریت کلانشهر تهران نیازمند چنین برنامهای است، چرا که از یکسو عوامل و نیروهای گوناگونی بر آن تأثیرگذارند و از سوی دیگر، نیروهای مختلفی نیز از آن شکل گرفته و یا تأثیر میپذیرند. هماهنگی، تلفیق، یکپارچهسازی اهداف، راهبردها، سیاستها، آرزوها و توان نیروها و عوامل ذینفع و ذینفوذ، کاری بس پیچیده و نیازمند اندیشههای قوی، راهکارهای متقن و سازمانی توانمند و در عین حال اندیشمند است.
استقرار نهادهای حکومتی و ساختمانهای دولتی در شهر تهران به همراه نمایندگیهای سیاسی دیگر کشورهای جهان و دفاتر شرکتها و سازمانهای بخش خصوصی، انبوهی از فعالیتها و گسترهای از منافع و قلمروها را در کنار یکدیگر قرار داده است. همین امر باعث میشود رقابت شدیدی برای کسب حداکثر منافع و قلمروها صورت پذیرد. در این میان، به سازمان یا نهادی نیاز است که در میان انبوه سازمانها و نهادها و رقابتهای ایشان بر سر منافع میانجگری نماید، اندیشه برتر و راهکار بهینه را برگزیند و تعادل لازم میان تقاضا و رقابت را برقرار سازد تا حرکت به سوی توسعه شهری با چالشهای کمتری مواجه گردد و اقدامات بر اساس برنامهریزیهای از پیشتعیینشده صورت پذیرد.
تهران، به عنوان پایتخت کشور بزرگ ایران و به عنوان الگویی برای توسعه سایر شهرهای کشور، برای دستیابی به نیازها و همچنین تحقق چشماندازهای کلان خود نیازمند ساختاری توانمند است که بتواند هماهنگی میان نهادهای دخیل در این امر و تلفیق برنامههای مختلف برای توسعه یکپارچه شهر را به وجود آورد. گرچه نیاز به وجود چنین ساختاری که در حقیقت میتواند همواره نقش کلیدی در برآورده ساختن نیازهای شهر تهران داشته باشد همواره مطرح بوده، و در دورههای مختلف تاریخی نیز مباحث مختلفی توسط مسئولان، صاحبنظران و اندیشمندان در راستای تشکیل چنین نهادی ارائه شده است، اما تا پیش از تهیه طرح جامع جدید تهران هرگز این امر به سرانجام نرسیده است.
بدین ترتیب، با عدم تشکیل نهاد در حالیکه نیاز به اسناد به هنگام برای هدایت توسعه شهری در مقاطع مختلف زمانی به شدت حس میگردید، اما نهادی که بتواند این اسناد را تهیه نماید، آن را به مرحله اجرا بگذارد و بر انجام آن نیز نظارت داشته باشد، در عمل هرگز به منصه ظهور نرسیده بود.
با امضاء توافقنامه دو جانبه وزیر مسکن و شهرسازی و شهردار وقت تهران مبنی بر ایجاد نهادی جهت تهیه همزمان طرحهای توسعه شهری تهران و راهبری آنها در سال 1382 گامی ابتدایی در جهت رفع این کمبود از طریق ایجاد سازمانی میانبخشی برای حل معضلات اساسی برنامهریزی در تهران برداشته شد. این تجربه در طول زمان اندک و فعالیت خویش با فرصتها و چالشهای متعددی روبرو بوده است.
نوشتار حاضر تلاش مینماید فرآیند شکلگیری نهاد از ابتدا تا امروز را بررسی نموده و با استفاده از شناخت فرصتها و تهدیدهای پیشرو، آینده نهاد را ترسیم نماید. همچنین سعی شده است، با بررسی خلأ ناشی از عدم وجود نهاد در طول دورههای مختلف برنامهریزی و تهیه طرحهای مختلف برای تهران، ضرورت تشکیل نهاد مورد بررسی قرار بگیرد و در ادامه ضمن بیان دامنه وظایف و فعالیت های نهاد با اشاره به رخدادهای مختلف در مراحل تکامل تدریجی آن تا به امروز، چشمانداز آتی نهاد به منظور حرکت به سوی توسعه شهری پایدار معرفی گردد.
بررسی موارد فوق در چهار بخش کلان به شرح زیر صورت پذیرفته است: در بخش اول، طرح مسئله و ضرورت تشکیل نهاد مورد بررسی قرار میگیرد. در بخش دوم، پیشینه نهاد و مراحل شکلگیری و تأسیس آن از آغاز تا به امروز و چگونگی شروع دور جدید فعالیت نهاد و آسیب شناسی عدم شکل گیری بنیادی آن در گذشته مرور میشود. سپس در بخش سوم، جایگاه نهاد در فرایند تحقق سند طرح جامع شهر تهران و اقدامات صورت گرفته در این زمینه مورد بررسی قرار میگیرد و در نهایت در بخش چهارم الزامات موفقیت نهاد در انجام مأموریتهای مورد انتظار معرفی میگردد.