طبس، شهری بود کهنسال و سبز با رشته قناتهای بسیار و مردمانی سختکوش و هنرمند که از روزگارانی دور، خاک را با آب آمیختند، خشت را کالبد ساختند و روایت هنر و معماری را به زیبایی بر اندام بناها و فضای زندگی خود در طول زمان سرودند و شهری از خشت خام را از زمین برآوردند تا آنکه در سال 1357 خورشیدی، زمین سخت لرزید و شهر دوباره بر خاک شد.
نگارنده در آن زمان دست به کار پژوهشی زد تا شاید بتوان با همان خشت و تناسبات فضایی و بکارگیری فنون ساده مقاومسازی و امکانات بومی، باززندهسازی شهر را ممکن سازد. یکسال جستجو در منابع پژوهشی مرکز یونسکو در پاریس و مشاهدات میدانی، یادداشتهایی حاصل شد که نکاتی از میان آنها شایان توجه است؛ از جمله آنکه پس از زلزله که در شهر گردش میکردم، به آبانبارهایی برخوردم که در میان خرابههای شهر، تقریباً سالم باقی مانده بود. مقایسة عکس هوایی یکسال پیش از زمینلرزه با عکس هوایی چند روز پس از ویرانی آن- که تنها درختان بر جای مانده بودند- نشان میدهد گنبدهایی که هر چه بیشتر به زمین نزدیک بودند- یا ساق آنها روی زمین نشسته بودند- در زلزله آسیبی ندیدند. این شگفتی شاید کسانی را که در پی چراییهای ایستایی بناهای خشتی و مقاومت آنها در برابر زلزله هستند، با دریافتن علت و الگوها یاری رساند.
در متن عکسها میزان آسیب وارده به گنبدهای آبانبارها در سه دوره قبل و بعد از زلزله و امروز، مقایسه شده است. آبانبارهای قدیمی، امروز به شاخصهای اصلی مکانهای اجتماعی شهر تبدیل شده است. شاید همپوشانی دو واقعه، چنین نقشی تاریخی را برای آبانبارها، تداوم بخشیده است : پایداری در برابر زلزله و مکانگزینی آنها در مرکز ثقل محلات.
به نظر میرسد تأمل در این عکسها، حداقل برای دو گروه، فرصتها و زمینههای پژوهش را معرفی کند : معمارانی که به مهندسی بنا توجه خاص دارند و متخصصان شهری که به سامان دادن بافتهای شهر، اهتمام میورزند.